شاکله

طرح نوین نظام اندیشه

طرح نوین نظام اندیشه

شاکله

بسم الله الرحمن الرحیم
تو فضای اینترنت و رسانه ها، و تو مجالس و جمع های مختلف، حرف های خوبِ زیادی وجود داره. اما خلاء وجود یه سیر فکریِ روشن و تبیین یه جهان بینی منسجم به شدت احساس میشه. به خاطر نبودِ همین جهان بینی صحیحه که اکثر قریب به اتفاق آدم ها، حتی خیلی از افراد مدعی دین و مذهب، چه تو فضای بحث و گفتگو، چه تو تربیت نسل آینده، چه تو حالات روحی و چه تو اعمال و رفتار شخصی و اجتماعیشون، دچار مشکل هستن.
ما به عنوان دو طلبه ی مدرسه معصومیه قم، به دلیل اهمیت غیرقابل انکار این موضوع تو تمام شئونِ زندگی انسان، تصمیم گرفتیم تا در حد بضاعتمون این کارِ روی زمین مونده رو تو فضای مجازی انجام بدیم.
توجه به چند نکته توسط دوستان عزیز ضروریه:
1. این مطالب حاصل زحمات متفکران اسلامیه و ما صرفا اونها رو جمع آوری کردیم.
2. برای اثربخش بودن این سیر، لازمه که بدون شتاب و با حوصله، ما رو همراهی کنید و روی مباحث دقت و تفکر داشته باشید.
3. وبلاگ تو روزهای شنبه و سه شنبه به روز رسانی میشه.
4. با نظرات خودتون ما رو تو بهتر پیمودن این مسیر کمک بدید.
5. در صورتی که تشخیص دادید مطالب ارائه شده مفیده، وبلاگ رو به دوستانتون هم معرفی کنید تا واسطه ی رزق اونها باشید.
والسلام علی من اتبع الهدی

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

جرعه عشق 5-بهانه های ما

پنجشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۵۷ ب.ظ

ما به خدا که میرسیم خیلی گرون فروشیم ولی به شیطان مفتِ مسلّم با رخیص ترین(ارزان ترین) قیمتها با او معامله می کنیم. نقد نمی دیم نسیه حاضریم...

به خدا قسم خنده داره و چه بسا خنده های ما که از گریه غم انگیز تر است. این رنج عظیم ماست که ما داریم به خاطر چیزهایی از حسین می بریم که...

حضرت اومدن خیمه زدن همراه ابالفضل و علی اکبر با ابن سعد و پسر ابن سعد و غلام ابن سعد جمع شدن شش نفری. حضرت به ابن سعد میفرمایند که تو میشه بیای با ما باشی همراه ما باشی. عاشقانه ترین حرفهایی است که امام به ابن سعد میزنند: می تونی با من باشی؟! 

اون میگه خونه من در کوفه خراب میشه ، حضرت میفرمایند برات خونه میسازم ؛
میگه باغم رو میگیرن حضرت میفرمایند در مدینه به تو باغ میدهم میگه زن و بچه من رو میکشن و ...

و اینها درددل های خود منه و من دارم خودم رو میبینم که ما به خاطر چه چیزههایی داریم از امام جدا میشیم که این ها باید ما رو به امام متصل می کرد و با اونها پیوند می زد...

من جانبازم، مریضم،گرفتارم ، نفسم بالا نمیاد و.... 
حرفی نیست. با چی می خواهیم معامله کنیم؟ با همه قصر های دنیا با همه نگاه های همه مطبوعات چی های دنیا که به تو بگن باریک الله تو خوبی؟ این مزد تو بشه؟

به حرف قانع ام، [اما] به اون بهشت نقدی که در دل من میگذره، غنای حاضر رو ازش چشم می پوشم، غنای حاضر این وسعت قلبی منه ، این سینه فراخ منه...که همه رنج ها، کهکشان رنجها در دل علی و فاطمه شناوره و اینها اخ نمیگن...

اگر حسین دنبال زهیر راه افتاده، دنبال اون عبیدالله حر جعفی راه افتاده، دنبال حر و دنبال ابن سعد راه افتاده این حسین ، حسینیه که به جبرئیل راه نمیده. وتر الموتوره، به جبرئیل اجازه نمیده که کمکش کنه. خدا شاهده این حرفها حرف های تام و تمامه. الوتر الموتر رو شما تو زیارت عاشورا می خونید این ها حرف نیست.

تنهاست و خودش مقطوعه است و از همه چیز خودش رو بریده. ولی با همه این بریدنها میاد تو کوچه پس کوچه های مکه و مدینه علی میگرده؛ تو بیابونهای نینوا حسین میگرده یه یار پیدا کنه که چی؟که نئشش رو بیاره تو خیمه ها کنار علی اکبر و ابالفضل بذاره(هم ردیف و هم مقام اونها قرار بده.)


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۰۸
عبد الله

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی