فصل1: زندگی بی حاصل - برگ سوم
انتخاب هدف توی زندگی به حرف و ادعا و تظاهر و تلقین نیست. انسان همیشه چیزی رو برای خودش هدف قرار میده که نیازی بهش احساس کرده باشه، و تا وقتی نیاز به چیزی رو احساس نکنه، امکان نداره اون رو به عنوان هدف خودش انتخاب کنه حتی اگه از طرف محیط و اشخاص، چیزی به او تلقین بشه یا خودش تو حرف ها و الفاظ مدعی اون باشه و یا در عمل تظاهر کنه. بنابراین همیشه هدف ها از احساس نیازها نشأت می گیرن و پشتوانه ی هر هدفی یه نیازه که توسط شخص احساس شده.
نیاز، یه علامت و نشونه ی بارز داره که از طریق اون میشه فهمید ما به چه چیزهایی واقعا احساس نیاز می کنیم و چه چیزهایی واقعا هدف های زندگی ما هستن. اون علامت و نشونه "متأثر بودن" یا "تاثیر پذیرفتن" تو سه حوزه ی ذهن، احساس و عمله. ما دقیقا به همون میزان که فکر و ذهنمون، احساسات و عواطفمون، و اعمال و رفتارمون تحت تاثیر موضوعی قرار می گیرن نسبت به اون احساس نیاز داریم و برامون مهمه. مثلا برای کسی که کنکوری در پیش داره، کنکور به میزانی اهمیت داره که تو زندگیش اثر گذاشته باشه و فکر و احساس و عمل اون رو درگیر کرده باشه، و حرف ها و ادعاهای شخص اصلا ملاک نیستن. بنابراین هر چقدر ذهن و احساسات و رفتار شخص درگیر مسئله ای باشن و به واسطه اون تحریک بشن، میشه میزان اهمیت و نیاز شخص و هدف بودن آن مسئله را تشخیص داد.
با داشتن این ملاک می تونیم خودمون و زندگی مون رو منصفانه و به دور از توهمات بررسی کنیم و بفهمیم واقعا تو زندگی به دنبال چی هستیم و چه چیزهایی بیشترین اهمیت رو برامون دارن. مثلا خیلی از ما که داعیه دار دین و مذهب و خدا و پیغمبر و امام زمان و آخرت و ... هستیم می تونیم میزان صدق و کذب ادعاهامون رو محک بزنیم.
ما چقدر به خدا و دین احساس نیاز می کنیم؟
چقدر فکر و ذهن و دغدغه ی ما در طول روز معطوف به خدا و آخرته؟
چقدر محرک احساسات و عواطف ما خداست؟
چقدر اعمال و رفتار ما مطابق دستور خدا و پیغمبره؟
آیا واقعا ما برای خدا زندگی می کنیم؟
آیا نفس کشیدن و خوردن و خوابیدن ما برای خداست؟
فکر و ذهن ما حتی تو نمازهامون هم آشفته است و به دغدغه های اصلیمون مشغوله. عمل ما هم که به شدت متاثر از شرایط محیطی و حس و حال خودمونه، حتی بارها و بارها تصمیم به تغییر رفتارهامون، ترک یا انجام کاری گرفتیم اما موفق نشدیم. احساساتمون هم که به راحتی با بدست آوردن یا از دست دادن چیزهای کوچیک و بزرگ، و با حرف ها و نگاه های مردم تحریک میشه.
چقدر احساس نیاز و کمبود و اضطرار می کنیم وقتی موقع تشنگی آب نباشه، وقتی ظهرِ تابستون کولر از کار بیفته، وقتی صبح روز امتحان کارت ورود به جلسه مون گم بشه، وقتی وسط برنامه ی مورد علاقه مون برق بره و ...؟ آیا این احساس رو نسبت به خدا و امام زمان هم داریم؟!
این علامت ها نشون میدن که ما حتی به اندازه ی یه لیوان آب و کولر و کارت امتحان هم احساس نیاز به خدا و دین و آخرت و امام و زمان و ... پیدا نکردیم؛ و نشون میدن ما هم دچار سردرگمی و دور باطل هستیم و داریم خودمون رو تو دایره ی تکرار خرج می کنیم و فقط مارک خدا و دین رو به کارهامون می چسبونیم و ادعای دین داری می کنیم. ما زیانبارترین افراد هستیم چراکه تمام تلاشِ ما هم، داره صرف زندگی دنیا می شه اما خیال می کنیم که داریم خوب عمل می کنیم. ما ادعاهای دروغمون رو رزق خودمون کردیم در حالی که حتی خدا و دین و معصوم رو هم ابزار رسیدن به آرزوها و عروسک هامون قرار دادیم.
... و ما اینگونه در خسارت مدفون شده ایم!